سفارش تبلیغ
صبا ویژن

چند وقتی است که قصد به روز کردن وبلاگ را داشتم موضوع زیاد بود و فرصت من کم نمی دانستم از آغاز فصل پاییز که دوست داشتنی ترین فصل است برایم بگویم یا از آغاز هفته ی دفاع مقدس که دیروز خبری دل ریش کننده  وادارم کرد به نوشتن.
دیروز در خبر ها دیدیم و شنیدیم که در مراسم رژه نیروهای مسلح در مهاباد به دلیل انفجار بمبی  تعبیه شده در شاخه ی درختی در قسمت بانوان چند نفر از هموطنانمان شهید و چندین نفر هم مجروح شده اند نا خود آگاه یاد پیام تسلیت امام خمینی(ره) پس از شهادت استاد مطهری
افتادم که هم تسلیت گفتند و هم تبریک.
از طرفی از ضعف و عجز دشمنان دین خدا و انقلاب اسلامی ایران که آنان را این گونه وادار  به دست یازیدن به چنین اعمالی کرده خوش حال بودم و از  طرفی شهادت هموطنان عزیزمان داغی بود که بر دلهامان نشست. حادثه ی حمله به کشتی های صلح در نزدیکی غزه... حادثه ی سوزاندن قرآن... و حال این حادثه... .
نمی دانم چرا این ها نمی خواهند بپذیرند که استخوان صهیونیزم جهانی به یاری خداوند متعال و فرزندان  خمینی کبیر و حزب الله در حال فرو ریختن است اینان چون خری در گل فرو رفته اند و دست و پا زدن هاشان چیزی جز فرو رفتن بیشتر در کثافت نیست.
این کار کار هر گروه تروریستی یا ضد انقلابی باشد نیز فرقی نمی کند همه شان سر و ته یک کرباسند! همین چند وقت پیش در کردستان بودم با افراد زیادی رو به رو شدم از نا مردی ها شنیدم و حتی دیدم همان جا در نزدیکی های مهاباد در گیری ها را دیدم تلاش زبونان را که فیلم اعمال کثافت بار و احمقانه ی خود را بین مردم پخش کرده بودند که به اصطلاح رعب و وحشت را در دل های مردم وارد کنند اما متوجه مکر خدا نبودند چون آن را می سوزانندش فقط از روی عجز و بس.
چون هرگز نخواهند توانست کوچکترین دستی در قرآن مبین ببرند و تحریفش کنند. فقط خدا خودش می داند و بنده هایش و به قول شاعر عجب صبری خدا دارد... .

نگاشته شده در پنج شنبه 89/7/1ساعت 11:12 صبح به قلم طیبــــــه علـــــی حدیث عشق ( ) |

Design By : Pichak