شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ *امروز با ورود شما به منزل‌مان، با اين همه گرفتاري‌اي که داريد، وقت گذاشتيد و به خانة منِ غير دين خودتان تشريف آورديد. اُسقُف ما، کشيش محلة ما به خانة ما نيامده است، شما رهبر مسلمين‌ هستيد. من فهميدم علي(ع) که خانة يتيم‌هايش مي‌رفت چه‌قدر بزرگ است.* از ورود آقاي خامنه‌اي به منزلشان، به علي(ع) و 25 سال حکومت غصب شده‌اش و زهرا(س) پي برد. خُب! اين برود مشهد، امام رضا(ع) شفايش نمي‌دهد؟
http://leader-khamenei.com/khamenei-stories/2705 *نصف عمرتون بر فناست اگر نخونيد بچه ها خيلي قشنگه *
مادر شهيد گفت: امروز فهميدم که علي(ع) کيست. مادر شهيد گفت: آقا! حالا که منزل ما هستيد، من مي‌توانم جمله‌اي به شما عرض کنم؟ آقا گفت: بفرماييد، من آمدم اين‌جا که حرف شما را بشنوم. گفت: ما با شما از نظر فرهنگ ديني فاصله داريم، در روضه‌هايتان شرکت مي‌کنيم، ولي خيلي مواقع داخل نمي‌آييم. روز شهادت امام حسين(ع)، روز عاشورا و تاسوعا به دسته‌هاي سينه‌زني امام حسين(ع) شربت مي‌دهيم.
مي‌آييم توي دسته‌هايتان مي‌نشينيم، ظرف يک‌بارمصرف مي‌گيريم، که شما مشکل خوردن نداشته باشيد، چون ما توي ظرف آن‌ها آب نمي‌خوريم. توي مجالس شما شرکت مي‌کنيم و بعضي از حرف‌ها را مي‌شنويم. من تا الآن نمي‌فهميدم بعضي چيزها را.
مي‌گفتند، در دين شما بانويي ـ که دختر پيامبر عظيم‌الشأن اسلام(ص) است ـ را بين دروديوار گذاشته‌اند، سينه‌اش را سوراخ کرده‌اند. ميخ، مسمار به سينه‌اش خورده. نمي‌فهميدم يعني چي. مي‌گفتند مسلمان‌ها يک رهبري داشتند به نام علي(ع). دستش را بستند و در سه دورة 25 ساله، حکومتش را غصب کردند. نمي‌فهيمدم يعني چي. گفتند، در 25 سالي که حکومتش غصب شده بود، شغلش اين بود، آخر شب نان و خرما مي‌گذاشت روي کولش مي‌رفت
خانه يتيم‌هايش. اين را هم نمي‌فهميدم. ولي امروز فهميدم که علي(ع) کيست.
ما چهل دقيقه با اين خانواده بوديم. عين چهل دقيقه،‌ به اندازة چند کتاب از اين‌ها درس گرفتيم. آقا در خانة ارامنه آب، چايي، شربت، شيريني و ميوه‌شان را خورد. بعضي از دوست‌هاي ما نخوردند. کاتوليک‌تر از پاپ هم داريم ديگر. رهبر نظام رفته خورده، پاسدار، من نوعي، نخوردم. حزب‌اللهي‌تر از آقا هستم ديگر. با آن‌ها خداحافظي کرديم و به‌سمت دفتر به‌راه افتاديم. وقتي رسيديم آقا فرمودند: اين بچه‌ها را بگوييد بيايند
آمدند. فرمودند: *اين کار احمقانه چه بود که شما کرديد؟* ما مهمان اين خانواده بوديم. وقتي خانه‌شان رفتيم چرا غذايشان را نخورديد؟ اين اهانت به اين‌ها محسوب مي‌شود. نمي‌خواستيد داخل نمي‌آمديد.
با اين که حوصله ي خوندن مطالب طولاني رو ندارم اما خيلي قشنگه ... خيلي ...
الله اکبر...عالي بود....ممنون خانم علي....
خواهش مي کنم ... الحمدالله ... وقتي داشتم مي خوندمش اين حس رو داشتم که آب يخ دارن مي ريزن روم ...
بله. خيلي زيباست... http://qafeleh.ir/Posts/92
ممنون
چند سالي که در جمع دانشجويان غير ايراني بودم نگران برخي شرايط بودم تا اينکه از اين نمونه خاطرات آقا به دستم رسيد و خيالم راحت شد... اين جور کارها هم سخته هم بسيار شيرين...
جدي نصف ما بر فناست اگه نخونيم ؟‌:)
*ميثم*
جالب است........
بله آقا سيد مرتضي نصف عمرتون بر فناست ...
:)خوانديم كه فنا نباشد
نوش جان عمو :)
بسيار عالي...اجکم عندالله...
ممنون گرامي
اين دو تا لينک رو هم يکي از کاربران گذاشته بودن قشنگه : http://erfaneha.parsiblog.com/Posts/94/
http://erfaneha.parsiblog.com/Posts/95/
طيبه♥علي
رتبه 42
57 برگزیده
1123 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top