احساس می کنم اگر از « نامیرا » ننویسم ظلم کرده ام ، اصلا احساس می کنم تکلیف است که بنویسم ...
خدا قوت آقای کرمیار ... خدا قوت
چه زیبا به تصویر کشیدید نا دیده ها و نا گفتنی ها را ...
همان هایی را که زمانی امام خامنه ای مان گفت :
« من صحنه را می بینم ، چه بکنم اگر کسی نمی بیند؟! چه کار کند انسان؟! من دارم می بینم صحنه را ، میبینم تجهیز را ، می بینم صف آرایی ها را، می بینم دهان های باحقد و غضب گشوده شده و دندان های با غیظ به هم فشرده شده علیه انقلاب و علیه امام و علیه همه ی این آرمان ها و علیه همه ی آن کسانی که به این حرکت دل بسته اند را ، این ها را انسان دارد می بیند ».
چه زیبا به تصویر کشیدید که امام نه تشنه ی آب بود ... نه قدرت ... نه ثروت ...
حتما به خاطر همین هاست که امام خامنه ای فرمودند :
«هر کسی میخواهد فتنه اخیر را بشناسد، این کتاب را بخواند ».
به خاطر همین زیبایی ها و زیبا به تصویر کشیدن هاست.
زیبا نگاشتید که عرب بدون قبیله اش هیچ است و قبیله بدون ریش سفیدش هیچ تر ...
و زیبا به تصویر کشیدید که خیلی از ما فارس ها هم اشتباهی در گیر همین بازی ها شدیم و حزب ها و گروه ها و خواص ...
و آنقدر خود را نزدیک به امام می دیدیم که به خود اجازه دادیم جلوتر از او هم حرکت کنیم حتی ...
و فریب خوردن عمروبن حجاج ها که ادعای سابقه داری در محبت به خاندان علی(ع) را داشتند ، درد سیلی ای سال 88 خوردم فقط به جرم این که نامزد انتخاباتی ام اسناد فساد های خانوادگی شخصی سابقه دار در نظام را رو کرده بود تازه کرد ...
زن مشکلش این بود که من در زمان امام خمینی(ره) و زندان ها و شکنجه ها کجا بوده ام ...؟!
اما در همان زمان سلیمه ها و ربیع های زیادی بودند که آگاهانه و عاشقانه به سوی راهی روشن و خلاف میل پدرهاشان حرکت کردند ...
آقای کرمیار
زیبا به تصویر کشیدید که راه یکی است برای کسی که بخواهد ...
« دست اشاره ى الهى همه جا قابل دیدن است؛ منتها چشم باز می خواهد. اگر چشم را باز نکردیم، هلال شب اول ماه را هم نخواهیم دید؛ اما هلال هست. باید چشم باز کنیم، باید نگاه کنیم، دقت کنیم، از همه ى امکاناتمان استفاده کنیم تا این حقیقت را که خدا در مقابل ما قرار داده است، ببینیم ».
و غبار فتنه دست و پا زدن های عده ای باطل است برای حق جلوه دادن خود ...
و زیباتر به تصویر کشیدید که چه دعای نابی است این دعای مادر بزرگ ها و پدر بزرگ ها ...
عاقبت بخیری را می گویم ...
که شامل حال عبدالله شد ... و در آن لحظه که باید ... به یاری امامش شتافت ...
گر چه حرف زیاد است برای گفتن از « نامیرا » اما ...
این کتاب را که می خوانی به طور غیر مستقیم ارجاع داده می شوی به بیانات امام خامنه ای در 19 دی ماه 88 :
« ببینید در جنگ صفین، امیرالمؤمنین در مقابل کفار که قرار نداشت؛ جبههى مقابل امیرالمؤمنین جبههاى بودند که نماز هم میخواندند، قرآن هم میخواندند، ظواهر در آنها محفوظ بود؛ خیلى سخت بود. کى باید اینجا روشنگرى کند و حقائق را به مردم نشان دهد؟ بعضى ها حقیقتاً متزلزل میشدند. تاریخ جنگ صفین را که انسان میخواند، دلش میلرزد. در این صف عظیمى که امیرالمؤمنین به عنوان لشکریان راه انداخته بود و تا آن منطقه ى حساس - در شامات - در مقابل معاویه قرار گرفته بود، تزلزل اتفاق مىافتاد؛ بارها این اتفاق افتاد؛ چند ماه هم قضایا طول کشید.
یک وقت خبر مىآوردند که در فلان جبهه، یک نفرى شبهه اى برایش پیدا شده است؛ شروع کرده است به اینکه آقا ما چرا داریم میجنگیم؟ چه فایده دارد؟ چه، چه. اینجا اصحاب امیرالمؤمنین - یعنى در واقع اصحاب خاص و خالصى که از اول اسلام با امیرالمؤمنین همراه بودند و از امیرالمؤمنین جدا نشدند - جلو مىافتادند؛ از جمله جناب عمار یاسر (سلام اللَّه علیه) که مهمترین کار را ایشان میکرد. یکى از دفعات عمار یاسر - ظاهراً عمار بود - استدلال کرد. ببینید چه استدلالهائى است که انسان می تواند همیشه این ها را به عنوان استدلال هاى زنده در دست داشته باشد.
ایشان دید یک عدهاى دچار شبهه شدهاند؛ خودش را رساند آنجا، سخنرانى کرد. یکى از حرف هاى او در این سخنرانى این بود که گفت: این پرچمى که شما در جبههى مقابل مىبینید، این پرچم را من در روز احد و بدر در مقابل رسول خدا دیدم - پرچم بنى امیه - زیر این پرچم، همان کسانى آن روز ایستاده بودند که امروز هم ایستاده اند؛ معاویه و عمروعاص. در جنگ احد، هم معاویه، هم عمروعاص و دیگر سران بنى امیه در مقابل پیغمبر قرار داشتند؛ پرچم هم پرچم بنىامیه بود.
گفت: این هائى که شما مى بینید در زیر این پرچم، آن طرف ایستادهاند، همین ها زیر همین پرچم در مقابل پیغمبر ایستاده بودند و من این را به چشم خودم دیدم. این طرفى که امیرالمؤمنین هست، همین پرچمى که امروز امیرالمؤمنین دارد - یعنى پرچم بنىهاشم - آن روز هم در جنگ بدر و احد بود و همین کسانى که امروز زیرش ایستادهاند، یعنى علىبنابىطالب و یارانش، آن روز هم زیر همین پرچم ایستاده بودند.
از این علامت بهتر؟ ببینید چه علامت خوبى است. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهایند، در یک جبهه. پرچم، همان پرچم جنگ احد است؛ آدمها همان آدمهایند در جبههى دیگر، در جبههى مقابل. فرقش این است که آن روز آنها ادعا میکردند و معترف بودند و افتخار میکردند که کافرند، امروز همانها زیر آن پرچم ادعا میکنند که مسلمند و طرفدار قرآن و پیغمبرند؛ اما آدمها همان آدمهایند، پرچم هم همان پرچم است. خوب، اینها بصیرت است. اینقدر که ما عرض میکنیم بصیرت بصیرت، یعنى این.
از اول انقلاب و در طول سال هاى متمادى، کىها زیر پرچم مبارزهى با امام و انقلاب ایستادند؟ آمریکا در زیر آن پرچم قرار داشت، انگلیس در زیر آن پرچم قرار داشت، مستکبرین در زیر آن پرچم قرار داشتند، مرتجعین وابستهی به نظام استکبار و سلطه، همه در زیر آن پرچم مجتمع بودند؛ الان هم همین جور است.
الان هم شما نگاه کنید از قبل از انتخابات سال 88، در این هفت هشت ماه تا امروز آمریکا کجا ایستاده است؟ انگلیس کجا ایستاده است؟ خبرگزارىهاى صهیونیستى کجا ایستاده اند؟ در داخل، جناحهاى ضد دین، از تودهاى بگیر تا سلطنتطلب، تا بقیهى اقسام و انواع بى دینها کجا ایستادهاند؟ یعنى همان کسانى که از اول انقلاب با انقلاب و با امام دشمنى کردند، سنگ زدند، گلوله خالى کردند، تروریسم راه انداختند.
سه روز از پیروزى انقلاب در بیست و دوى بهمن گذشته بود، همین آدمها با همین اسمها آمدند جلوى اقامتگاه امام در خیابان ایران، بنا کردند شعار دادن؛ همانها الان مى آیند توى خیابان، علیه نظام و علیه انقلاب شعار میدهند! چیزى عوض نشده. اسمشان چپ بود، پشت سرشان آمریکا بود؛ اسمشان سوسیالیست بود، لیبرال بود، آزادى طلب بود، پشت سرشان همهی دستگاههاى ارتجاع و استکبار و استبداد کوچک و بزرگ دنیا صف کشیده بودند! امروز هم همین است. اینها علامت است، اینها شاخص است؛ و مهم این است که ملت این شاخصها را میفهمد؛ این چیزى است که انسان اگر صدها بار شکر خدا را بکند، حقش را به جا نیاورده است؛ سجدهى شکر کنیم ».
اما ما هرگز نمی خواهیم کوفی باشیم و کوفیانه رفتار کنیم ...
چنان که در شعار ها شنیده می شود که ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند ...
و نمی خواهیم که مسلم ها و قیس ها سر بریده شوند ...
وهرگز به خود اجازه نخواهیم داد که جلوتر از اماممان حرکت کنیم و یا خدایی نا کرده عقب بمانیم.
و آویزه گوشمان کنیم سخن امیر مومنان علی (ع) را که :
« کُن فی الفِتنَةِ کَابنِ اللَّبُونِ، لا ظَهرٌ فیُرکَبَ، ولا ضَرعُ فَیُحلَبَ
در فتنه ها، هم چون شتر دو ساله باش، نه پشتی دارد که سواری دهد و نه پستانی تا او را بدوشند ».
Design By : Pichak |