دوباره رسید این روز
روزی که هم دوستش دارم
و هم ...
دوستش ندارم!
روزی که باید شیرین می بود
اما ...
تلخ شد!
روزی که
دلم می خواهد
کاش دیگر
یادآور
هیچ خاطره ای نباشد برایم
اما ...
ببین اصلا
بیا توافق کنیم
با هم
شنیده ای که این جمله را :
« مهرم حلال ... جانم آزاد ...» ؟
من جانم را حلال می کنم
تو هم "مهرم" را آزاد کن لطفا ...!
بدترین روز دلم ، روز حسرت روز آه
حک شده بر لوح دل ، روز جمعه ی سیاه
رخت سفید غم و یک بغل بغض و بلا
روز تصمیمی غلط ، روز امری اشتباه
...
مهم نوشت :
بهترینم ...
بهترین ها بر تو باد
تبریک مرا پذیرا باش
که فرق می کند
این روز
برای تو ...
نگاشته شده در سه شنبه 92/1/20ساعت
9:3 صبح به قلم طیبــــــه علـــــی حدیث عشق ( ) |
Design By : Pichak |