سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یکی از فیلم های آن زمان های امام خمینی(ره) را که دیدم خیلی خوشم آمد ... مصاحبه بود ... در مورد تحریم ها ...
امام چیزی با این مضمون گفتند که امت ما اهل روزه اند ما از این تحریم ها نمی ترسیم و ... آن موقع که دیدم خیلی خوشم آمد

این روز ها داشتم فکر می کردم در مورد کشورم ... امامم ... امت اسلامی و ...
کلماتی که مدام در ذهنم رژه می رفت این ها بود : روحیه ی نشاط و امید ... نگاه امیدوارانه ... جوان ... فرصت ها ... روحیه ی نشاط و امید ... نگاه امیدوارانه ... جوان ... فرصت ها ...

فرزند کمتر، زندگی بهتر ... کمبود امکانات ... بحران ... عقب ماندگی ... خشونت در دین ... تقلید میمون گونه ... و هزاران کلمه ی دیگر این مدلی ...

این قضیه ی قانون جذب و ... شهادت آب و ... را هم که باید همه دیده، شنیده و یا حداقل خوانده باشید ...
نمی دانم چرا همه ی این ها با هم هجوم آورده بودند به مغزم ... یک جور هایی هنگ کرده بودم ...
اما کمی بیشتر فکر کردم ... راحت می شد این ها را و همان خیلی چیزهای نگفته ی دیگر را به هم ربط داد ...

می گویید نه؟ پس اگر مایلید بخوانید اگر مایل نیستید باز هم بخوانید!

اگر همه ی حدود هشتاد میلیون جمعیت ما که ان شاالله به صدو بیست میلیون و بالاتر هم برسد همه با روحیه ی نشاط و امید و نگاه امیدوارانه و انرژی جوان ها به فعالیت خودشان ادامه دهند بر اساس قانون جذب که می گویند بر کائنات زمین و زمان تاثیر دارد، چه اتفاقی خواهد افتاد ؟ به کجا خواهیم رسید؟ هیچ فکر کرده بودید؟

آیا همان حرف امام که اول عرض کردم مصداق چنین نگاهی نیست؟ آیا با راه انداختن جنگ پس پیروزی مان در انقلاب به دنبال تضعیف ما نبودند؟ چه از لحاظ تجهیزات و امکانات چه آن حال و هوای عجیبی که با انقلاب دل ها را به تسخیر خود در آورده بود ...

آیا شانزده سال پس از جنگ با پر کردن فکر ها از آن کلماتی که دوست ندارم تکرارشان کنم به دنبال تضعیف ما نبوده اند؟ شما چیزی غیر از این را تصور می کنید؟
امام گفت : ما می توانیم . آیا با این دیدگاه نتوانستیم؟ چرا توانستیم ... با همین دیدگاه بود که مقابله کردیم ... با همه ی افکار و سخنان منفی ... و با همه ی منفی ها ...
همین است که زنده نگاهمان داشته است تا امروز ...

و امروز ...
مطالبه ی امام خامنه ای هم از ما همین است ... با همین دیدگاه پیش برویم.
نکند حربه شان کار دستمان دهد ... نکند فساد ها و اتفاق های گه گاهشان نا امیدمان کند ... باید حواسمان را جمع کنیم ... وظیفه ی ما گوش به فرمان فرمانده بودن است و بس ...
نکند بخواهیم جلوتر یا عقب تر از فرمانده پیش برویم که آن چه در فتنه ی سال های هفتاد و هشت و هشتاد و هشت رخ داد خدایی ناکرده دوباره تکرار شود ...


می شود و می توانیم در خبرگزاری دانشجو : قطره
http://www.ghatreh.com/news/nn8613304/

 


نگاشته شده در سه شنبه 90/8/17ساعت 2:16 عصر به قلم طیبــــــه علـــــی حدیث عشق ( ) |

Design By : Pichak