وبلاگ :
شـــجـــره طيّـــبــــه
يادداشت :
« هم » سنگر هم شدي ...
نظرات :
1
خصوصي ،
20
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
(براي دايي جون احمد)
ياد يوسف چهار ساله افتادم ... پسر فاطمه الزق ... پسري که در زندان هاي رژيم غاصب صهيونيستي متولد شده است ... وقتي هنگام آزاد شدنشان يکي از زندانبانان اسرائيلي مي پرسد که مي خواهي وقتي بزرگ تر شدي با اسرائيل بجنگي و کشته شوي يا دکتر شوي؟ در پاسخ مي گويد : مي خواهم « دکتر بمب » شوم!
چه قلمي و چه کودکي !
عالي بود
پاسخ
سلام و ممنون از تشريف فرماييتون گرامي